برندسازی و بازاریابی در سفر
میخوام یه تجربه بی نظیر از برندسازی و بازاریابی رو باهاتون به اشتراک بذارم. بعد از مدتها تصمیم گرفتیم همراه گروه خوب ارزان بریم سفر ماجراجویانه و این بار قرار بود بریم به دیار زیبای خلخال با مردمان دوست داشتنی و نازنینش. تو برنامه تور ، به بازدید از یه کارگاه فرش بافی ( به نام بغرا ) اشاره شده بود . بعد از حدود ۸ ساعت رانندگی رسیدیم به کارگاه ولی کل گروه اینقدر خسته بودن که کسی نای بازدید از کارگاه فرش ( البته بیشتر شوروم بود تا کارگاه ) رو نداشت. وارد محوطه بغرا شدیم و سفر ما وارد فاز جدیدی شد. از اونجایی که هر کسی از دیدگاه خودش به ماجرا نگاه می کنه، من مسحور طراحی کانسپت و تجربه مشتری ای شدم که توسط یه نابغه برندینگ طراحی شده بود .
یه خانم خوش اخلاق که سپهر بهش میگفت شهرزاد ( در ادامه دلیل این نامگذاری رو متوجه میشید ) اومد تو محوطه و با انرژی وصف ناشدنی طوری با مهمونا احوال پرسی کرد که ما فکر کردیم با نصف تور دوست و فامیله. ما رو دعوت کرد به اتاقک کوچک گوشه حیاط که با پلاستیک پوشیده شده بود و یه خانم مسن مهربون داشت توش آشپزی میکرد. آش دوغ محلی و یه تنور در وسط که دیواره هاش پر از سیب زمینی بود. با آش دوغ پذیرایی شدیم و با مشایعت شهرزاد به سمت شوروم رفتیم .
یه ساختمان دوبلکس که طبقه همکف چندتا خانم داشتن جاجیم میبافتن، کیف می دوختند و گلدوزی میکردن. فضا پر بود از فرشهای زیبای دستبافت، جاجیم و صنایع دستی. شهرزاد که بعدا فهمیدیم اسمش پریساست شروع کرد به تعریف کردن و با حوصله و اشتیاق تمام فرایند تولید و قصه فرش های اونجا رو گفت. اینکه این فرشها از پشم طبیعی درست شدن، پشم ها با نمک در رودخونه شسته میشن، با رنگ های طبیعی ، رنگرزی و با دست ریسیده میشن و در نهایت توسط اهالی روستاهای منطقه بافته میشن. از احیای تکنیک های فراموش شده قدیمی گفت تا قصه نمادهای استفاده شده در فرشها. اینکه دخترهای روستا چطوری با نقش هایی که بر فرش می زدن به خوستگارهاشون جواب مثبت و منفی میدادن. ( فکر کنم دیگه متوجه شدین چرا سپهر بهش میگفت شهرزاد ) خلاصه ، جماعت خسته رو چنان پرزنت کرد که یک ساعت گوش دادیم و همچنان مشتاق بودیم بیشتر بشنویم .
در ادامه ازمون دعوت کرد که بشینیم پای یه دار قالی ناتمام و بهمون فرش بافتن یاد داد . میگفت اگه درست گره بزنید اثرتون دویست سال تو این فرش میمونه و با این جمله بچه ها رو ترغیب کرد که فرش بافتن رو تجربه کنن. در انتها دوباره رفتیم به اون اتاقک گوشه حیاط و با سیب زمینی تنوری پذیرایی شدیم . سوار ماشینامون شدیم و به گرمی بدرقه شدیم.
یک طراحی بی نقص در سفر و تجربه مشتری که مشخص بود منطبق با یک استراتژی برند قدرتمند پیش میره. اگرچه در جزییات و طراحی داخلی نواقصی بود ولی کانسپت و استراتژی درست، تمام نواقص رو پوشونده بود. حیفم اومد این تجربه رو باهاتون به اشتراک نذارم. قطعا درسهای زیادی تواین داستان وجود داره که می تونه الهام بخش شما در کسب و کارتون باشه.